حسین قهرمانی
نویسنده
نزدیکهای ظهر عاشورا است. از سرمای آبان ماه و هوایی که بعد از دو روز بارش بیامان، نفس تازه میکرد، به اعماق پالتوام پناه بردهام و با قدمهای آهسته، در امتداد کوچهمان به سمت خیابان اصلی میروم. از پشت عینک بخار گرفتهام به پاهایم مینگرم که کمی عقبتر، پشت سرم میآیند. سادهتر از آن بودند که به هوای یک لیوان شیر داغ نذری و تکهای کیک یزدی همراه من نیایند! شاید هم از معرفتشان بود. وسطهای کوچه که میرسم، پیرزنی را میبینم، کنار کلمن بزرگی ایستاده است. نزدیکتر که میروم، میبینم، دارد خستگی در میکند. «مادر اجازه میدید کمکتون کنم؟» انگار که مدتها منتظر این سؤال باشد، دعایم میکند. کلمن را برمیدارم و هر دو راه میافتیم، انصافاً سنگین هم بود. دلگیر بود از اینکه چرا امسال اینقدر خلوت است و صدای دستهها نمیآید. زیر پایم را نگاه میکنم، حواسم به چالههای پیاده رو بود که باران دیشب سیرآبشان کرده بود. «میان مادر جان، آخه این چند روز همش بارون بوده، تا دمدمای صبح هم داشت میبارید. ظهر که بشه همشون جمع میشن میدون اصلی». لحظهای نگاهم به قدمهای پیر زن میافتد، سؤالی آمیخته با تعجب تا حلقم بالا میآید» کفشاتون چی شده مادر؟ پای برهنه، سرما میخورین!» اما درنگ میکنم و سؤالم را قورت میدهم. راز پیر زنی که نذر کرده بود روز عاشورا پای برهنه بین دستههای عزاداری نذری خیرات کند، آنقدرها هم پیچیده نبود. شاید نذر بازگشت سفر کردهای یا نشانی از گمشده سالهای دور، شفای بیمار لاعلاج، زندگیای که از هم میپاشید یا خیرات پدر و مادری که مدتهاست از قاب کوچک روی دیوار بیآنکه پلک بزنند، چشم انتظارند.
به خیابان که میرسم کلمن را روی نیمکت کنار پیاده رو میگذارم پیرزن یک سینی و تعدادی لیوان یکبار مصرف از زیر چادرش درمیآورد. من لیوانها را در سینی میچینم و او در کلمن را باز میکند. چشمم که به شربت زعفران میاُفتد زیر لب غرغر میکنم، «آخه تو این سرما کی شربت میخوره، چاییای، شیر گرمی، شیر کاکائوی داغی...» پیرزن، لیوانهایی را که در سینی به ردیف چیده بودم، یکی یکی پر میکند و یک ملاقه هم در لیوانی که به دست داشتم، میریزد. شربت داغ زعفران! نذرت قبول مادرجان. در حالی که گرمای لیوان پر از شربت، دستم را نوازش میکند، از او خداحافظی میکنم... نزدیکهای میدان که میرسم، اذان ظهر عاشورا از گلدستههای مسجد آن سوی خیابان به گوش میرسد. همهمه جمعیت دور میدان، در زیر و بم نوای موذن آرام میگیرد، عَلَمها به احترام اللهاکبر، دو زانو مینشینند و عزاداران زنجیرهایشان را به دوش میافکنند. طولی نمیکشد که عطر زعفران در دعای نوحه خوان و آمین زنجیر بدوشان میپیچد و من در میان جمعیت سیاهپوشی که دور میدان ایستادهاند، به نذر پیرزنی میاندیشم که پای برهنه با جورابهای خیس از باران پاییزی، سینی به دست، میان زنجیر به دوشان میچرخید. نذر بازگشت سفر کردهای عزیز یا نشانی از گمشده سالهای دور. «نذرت قبول و حاجتات روا مادرجان»
بعد از آن روز، چند بار دیگر هم آن پیرزن را در کوچه دیدم و عجیب اینکه قبلاً او را ندیده بودم و شاید هم توجه نکرده بودم. با اینکه آهسته راه میرفت، هراز گاهی به دیوار خانهای تکیه میداد تا نفسی تازه کند و من پشت سرش این پا و آن پا میکردم تا از او جلو نیفتم. حالا او و خاطره آن نذر به یاد ماندنیاش یکی از داستانهای کوتاه محبوب من شده بود که هر روزم را با آنها زندگی کرده بودم. ظهر عاشورای آن سال که کلمن به دست با هم به سر کوچه رسیده بودیم و همه دفعات بعد از آن که پشت سرش آهسته آهسته قدم زده بودم، او را دیده بودم که درست نبش کوچه، قبل از آنکه به خیابان اصلی برسد، زیر یک تابلوی آبی نصب شده روی دیوار، اندکی درنگ میکرد و بهنام آشنای حک شده روی آن خیره میماند. چند سالی میشد که به طرز دردناکی کوچه را بهنام پسرش زده بودند! اما او هنوز هم...
گروه فرهنگی/ فیلم مذهبی از جمله فیلمهای پرطرفدار در ایران و جهان اسلام است. اما ساخت این گونه فیلمها به خاطر رعایت بسیاری از موازین اسلامی و نیز نشان دادن چهره واقعی ائمه و دین اسلام بسیار سخت است.
فیلم «محمد رسول الله» با نام اصلی «رسالت» در سال 1976 توسط مصطفی عقاد کارگردان شهیر سوری ساخته شد و بارها و بارها از تلویزیون ایران پخش شد. این فیلم داستان زندگی پیامبر اسلام از 40 سالگی تا وفات را با بازی آنتونی کوئین و ایرنه پاپاس از بازیگران مطرحهالیوود نشان میدهد. از ویژگیهای به یاد ماندنی این فیلم موسیقی آن است که توسط موریس ژار ساخته شده است. این فیلم با هزینه 10میلیون دلاری ساخته شد و فروش گیشه آن توانست هزینههای آن را جبران کند. عقاد در مقام کارگردان این فیلم را ادای دینی به پیامبر خود خواند.
بی اغراق نیست اگر بازی آنتی کوئین را بهترین بازی او بدانیم. اگرچه بسیاری از بنیادگرایان مسیحی برای بازی در این نقش به او انتقاد داشتند اما این بازیگر از بازی در این نقش بسیار خشنود بود. در گفتوگویی به استقبال مردم مراکش از نقش «حمزه» اشاره داشت و از اینکه در کشورهای مسلمان اینقدر شناخته شده و محبوب بود راضی بود: «این محبوبیت گسترده را مدیون فرزند خلف مسلمان مصطفی عقاد هستم .» او حتی به طنز اعلام کرد که برای ایرنه پاپاس متأسف است، چرا که او نقش هند یا هند جگر خوار را بازی کرده کسی که دشمنی با پیامبر داشت و دستور داد که سینه حمزه، عموی پیامبر را بشکافند تا جگرش را بخورد.
سینمای ایران هم به سراغ زندگی پیامبر رأفت و مهربانی رفت تا آن را در قاب سینما به تصویر بکشد. فیلم محمد رسولالله، با بودجه چهل میلیون دلاری ساخته شد، فیلمی که پرهزینهترین فیلم تاریخ ایران است. امضای مجید مجیدی کارگردان فیلمهای بچههای آسمان، رنگ خدا، آواز گنجشکها، باران و خورشید را بر خود دارد. فیلم با ماجرای شعب ابی طالب آغاز میشود و در سکانسی به زمان میلاد حضرت رسول بازمیگردد و به نوعی فیلمساز میخواهد این دو زمان را به هم مربوط کند.
این فیلم در سالهای 89 تا93 با همراهی چهرههای بینالمللی در شهرک سینمایی پیامبر اعظم ساخته شده است. در این فیلم علیرضا شجاع نوری در نقش عبدالمطلب، مهدی پاکدل در نقش ابوطالب، محسن تنابنده در نقش ساموئل، مینا ساداتی در نقش آمنه بنت وهب، ساره بیات در نقش حلیمه سعدیه ایفای نقش میکنند.
گروه فرهنگی/ سال ۱۳۷۹ «ولایت عشق» سریالی که مهدی فخیمزاده کارگردانی آن را به عهده داشت و درباره زندگی علیابن موسی الرضا و آوردن او به مرو و دوران سخت نیابت و به شهادت رسیدنشان بود در لیست یکی از پرمخاطبترین سریالهای صداوسیما قرار گرفت. این سریال که از شبکه ۱ سیما روی آنتن میرفت از مرگ هارون الرشید خلیفه عباسی و روی کار آمدن پسرش امین آغاز میشد و در ادامه جنگ امین و برادرش مأمون و بعد از آن خلافت مأمون و آوردن علی ابن موسی الرضا به مرو را به تصویر میکشید و البته ضمن روایت این داستان به بیان حوادث مهم این دوران از جمله نماز باران، نماز عید فطر و مناظرات بین ادیان نیز میپرداخت. فخیمزاده این سریال را در ۳۰ قسمت تولید کرد که ساخت آن دو سال و نیم طول کشید. «ولایت عشق» از آن دسته سریالهایی بود که در سطح الف ساخته شد و مخاطبان بسیاری را به دست آورد و بازیگرانی بسیار، بهترین نقشآفرینیهای خود را در آن تجربه کردند. مهدی فخیمزاده کارگردان این اثر همزمان با پخش سریال در گفتوگویی با اشاره به موضوع پُرمناقشه تصویری کردن چهره معصومان، گفته بود: «من از زمانی چهره معصومان را به یاد میآورم که زمان کودکیام، عکسشان در خانه مادربزرگم بود و صورتشان هالهای از نور داشت. در نهایت برای این سریال هم با فرخ نعمتی صحبت کردم که نقش امام معصوم را بازی کند و ایشان هم با میل و رغبت بازی کرد به این شرط که بعد صورتش را نورانی کنیم و به کسی هم نگوییم بازیگر این نقش کیست! برای نمایش چهره معصوم چراغ خاموش جلو رفتیم و به جز من و آقای حیدریان و رضاداد و آقای لاریجانی کسی از این موضوع خبر نداشت. هر کسی هم میپرسید میگفتیم همان سنت قبلی است! وقتی زمان پخش رسید من خیلی آشفته بودم که چه اتفاقی قرار است بیفتد و خوشبختانه اتفاقی نیفتاد و دیگر در قسمت هفتم و هشتم آقای مکارم شیرازی نامه تأییدیه را نوشت و آقای لاریجانی عنوان کرد که آن نامه در ابتدای سریال آورده شود و مشکلات هم حل شد.» نکته قابل توجه درباره ساخت این سریال این است که «ولایت عشق» در محلی فیلمبرداری شده که پیش از آن سریال داوود میرباقری «امام علی(ع)» را سال ۱۳۷۱ ساخته و ساختار معماری این لوکیشن به دوران بعد از اسلام برمیگردد و مجموعههای تلویزیونی مانند «تنهاترین سردار»، «طفلان مسلم»، و «آخرین دعوت» هم در همین محل فیلمبرداری شدهاند.
با آرزوی سلامتی برای خالق «آهو یاهو»
گروه فرهنگی/بهروز غریبپور این روزها در بستر بیماری است و دارد با ویروس کرونا میجنگد و اهل هنر و فرهنگ آرزومند و امیدوار سلامت او هستند و ترخیصاش از بیمارستان. غریبپور در کنار کارهای باشکوه بسیار از جمله اپراهایش، نمایشی هم به نام «آهو یاهو» دارد که در واقع نمایشی سایهای است که براساس داستانی منتسب به حضرت رضا(ع) مشهور به ضامن آهو نوشته شده است. غریبپور، نویسنده و کارگردان و طراح این نمایش تلاش کرده که بین این داستان و واقعه عاشورا نسبتی برقرار کند و مهربانی و رفتار اسوههای مذهبی را با مظلومان و ستمدیدگان به تصویر بکشد. این نمایش با بهرهگیری از شیوه عروسکی و سایه توانسته به گونهای نو و بدیع مضامین مذهبی را روی صحنه ببرد. سالها پیش بود که این نمایش که برای رده سنی کودک و نوجوان در نظر گرفته شده در جشنواره رضوی روی صحنه رفت و نظرات موافق و تحسینهای بسیاری برانگیخت. ایرج راد، نسیم ادبی، سهراب سلیمی، صنم نکواقبال، مونا کیانیفر از صداپیشگان این نمایش عروسکی هستند و این نمایش ۴۵ دقیقهای یکی از معروفترین معجزات امام رضا(ع) را به شیوهای مدرن اجرا میکند. در این روزهای تلخ، که هر روز خبری تلخ میرسد آرزوی ما سلامت و بهبود بهروز غریبپور است که با آثار نمایشیاش در بطن و متن جامعه تئاتری ما ریشهای عمیق دارد و کمتر علاقهمند به تئاتری است که اثری از آثار او را ندیده باشد. غریبپور ۲۸ شهریور ۱۳۲۹ در سنندج به دنیا آمد و استاد نمایش عروسکی ایرانی است. او از ۱۳۴۶ تا امروز بیش از ۵۰ نمایش و اپرای عروسکی را طراحی و کارگردانی کرده و بیش از ۲۰ اثر تألیف و ترجمه از خود به یادگار گذاشته است. غریبپور همچنین بنیانگذار و مدیر فرهنگسرای بهمن از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۳است و بنیانگذار و مدیر خانه هنرمندان ایران نیز بوده است. بهروز غریبپور کارگردانی آثار درخشانی از جمله «اپرای عروسکی شمس و مولانا»، «حافظ»، «عاشورا»، «خیام» و... را هم به عهده داشته که علاوه بر ایران در کشورهای بسیاری روی صحنه رفته و تحسین منتقدان حوزه تئاتر را در حوزه تئاتر موزیکال و اپرا در پی داشته است.
روایت داستانی موسوی گرمارودی از زندگی پیامبران
مریم شهبازی
خبرنگار
سیدعلی موسوی گرمارودی از چهرههای شناخته شده شعر معاصرمان است؛ بویژه در خصوص شعر دینی. البته این شاعر نوگرای دهه پنجاه کشورمان را از بنیانگذاران شعر انقلاب هم میدانند. موسوی گرمارودی پیش از تحصیل در علوم دینی، نخستین آموزههای دینی را نزد پدرش فراگرفت. اما زندگی حرفهای موسوی گرمارودی تنها به ادبیات و علوم دینی محدود نمیشود؛ به واسطه تحصیل در دانشکده حقوق در مشاغل مرتبط، از جمله در مسند مشاوره حقوقی اداره باستانشناسی هم سابقه فعالیت دارد. جایگاهی که او در عرصه شعر از آن خود کرده آنچنان است که برخی بزرگان ادبیات امروزمان نظیر بهاءالدین خرمشاهی، حافظ شناس و پژوهشگر هم موسوی گرمارودی را از ادیبترین شاعران امروزمان خوانده و حتی جایی در وصف شعر «حماسه درخت»اش تأکید کرده: «شعر حماسه درخت، نه فقط از بهترین شعرهای این نخبه شعر، بلکه از نغزترین شعرهای پس از نیماست.» زندهیاد محمد حقوقی، از چهرههای شاخص نقد ادبی هم موسوی گرمارودی را از شعرای فعال و با زبان خاص خوانده که از دهه چهل و پنجاه در خدمت تعهد شعری و شعر متعهدانه بوده است. با همه جایگاهی که این چهره ماندگار شعر از آن خود ساخته، شهرت او تنها به شعر و شاعریاش نیست و از موسوی گرمارودی آثار متعددی در حوزههای پژوهش و حتی ادبیات داستانی هم منتشر شده که مجموعه دو جلدی «داستان پیامبران» از آن جمله است. بخش نخست این مجموعه از حضرت آدم(ص) تا حضرت مسیح(ص) و بخش دوم هم زندگی حضرت محمد(ص) را شامل میشود. درباره زندگی پیامبران، نوشتههای متعددی در دست است؛ اما وجه تمایزی که میتوان برای این نوشته برشمرد، پژوهشگر بودن موسوی گرمارودی است، بیتردید فردی که سالها به عنوان محقق فعالیت کرده حساسیت بیشتری در تألیف آثار دینی مبتنی بر تاریخ انجام میدهد. اما بازگردیم سراغ این مجموعه دو جلدی، این کتاب همانطور که از نام آن هم برمیآید شامل قصههایی از زندگی پیامبران الهی است. آن طور که در مقدمه این دو جلد آمده، قسمت اول، دربردارنده قصههایی درباره نحوه تبلیغ، پیامبری، سیره عملی و معجزات پیامبران است. موسوی گرمارودی در قسمت دوم به زندگانی رسول خدا(ص) پرداخته، از میلاد حضرت تا رحلت ایشان را به شکلی خواندنی بیان کرده؛ البته جلد دوم تنها به شخص خود پیامبر محدود نمیشود بلکه پارهای از رویدادهای آن دوران را هم در خود دارد. از جمله موضوعاتی که در جلد دوم درباره آنها آمده میتوان به«میلاد پیامبر»، «کودکی حضرت»، «در کنار مادر»، «در راه یثرب»، «جنگ فجار»، « احیای پیمانی باستانی و انسانی» ازدواج و … اشاره کرد. این مجموعه دو جلدی که از سوی نشر قدیانی منتشر شده با روایتی داستانی مناسب گروه سنی نوجوان است؛ هر چند که مخاطبان بزرگسال هم میتوانند از مطالعه آن بهرهمند شوند.
دوجلدی«داستان پیامبران»
سیدعلی موسوی گرمارودی
نشر قدیانی